به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست بزرگداشت «استاد جلال ستاری» با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و هنر، روز گذشته، سهشنبه ۱۹ اسفند ۹۹ با همکاری پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری به صورت مجازی برگزار شد.
در این نشست، هریک از سخنرانان از زاویهای خاص به توصیف خصائل و آثار استاد جلال ستاری در عرصه فرهنگ و ادب فارسی پرداختند.
در ابتدا محمد میرشکرایی، پژوهشگر و نویسنده ایرانی در رشته مردم شناسی و مطالعات هنر گفت: استاد جلال ستاری اصالت گیلانی دارند. فارغالتحصیل مدرسه دارالفنون تهران هستند. ایشان برای تحصیل در رشته روانشناسی عازم سوئیس شدند اما هرکز به این رشته بسنده نکردند. نمیدانم استاد را چطور بنامم؛ اسطورهشناس، مردمشناس، مترجم و یا چندین عنوان دیگر. او بیش از ۱۰۰ تألیف و ترجمه دارد. استاد درمورد تعدد و گوناگونی عرصههای کاری خود میگویند، «توجه من به همه امورربه خاطر درسی بود که از استادم ژان پیاژه گرفتم». استاد جلال ستاری از میان آثار ادب فارسی، هزارویک شب را سخت دوست میدارد به همین دلیل از برجستهترین پژوهشگران هزار و یک شب است. او بیش از هر محققی دل به کار هزارویک شب داده و بیش از همه نقش زن آن، یعنی شهرزاد را بسیار ارج مینهد. او شهرزاد را نمایش چیرگی عشق و ایمان بر نفرت میداند و شخصیت و هوشمندی شهرزاد را دلیل اصلی کشش او به هزارویک شب عنوان میکند. ایشان همچنین از معتبرترین صاحبنظران حوزه نمایش هستند. استاد میگوید که رسالت تئاتر، القای اندیشه و بیدارکردن ذهن است.
سپس نعمتالله فاضلی، نویسنده و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: در جلد اول کتاب «چشماندازهای فرهنگی معاصر ایران» که به ۱۳ اندیشمند ایرانی پرداخته شده، اولین ادیشمند بزرگ، استاد جلال ستاریست که به آن پرداختهام. صحبت درباره استاد از جهاتی بسیار دشوار است چون استاد نه فقط مترجم و یا نویسنده، بلکه از کنشگران بزرگ فرهنگ در تاریخ معاصر ایران هستند که چون میزان ترجمهها و تألیفات استاد زیاد بوده، نقش کنشگری ایشان بسیار کمتر دیده شده است. استاد ستاری از قبل از انقلاب یعنی از دهه ۱۳۴۰ به بعد، یکی از کارگزاران فرهنگ بوده و به همین دلیل، تجربه موثری درباره نقش نهادی فرهنگ در ایران دارد. اولین گزارش یا متنی که ما درباب سیاستگذاری فرهنگی داریم، تألیف استاد جلال ستاری است و بعدها او گزارشات متعددی منتشر کرد مثل در قلمرو فرهنگ، قدرت فرهنگ و ... . در سال ۱۳۷۹ نیز کتاب ارزشمند «در بیدولتی فرهنگ» را نوشت که این کتاب بخشی از نگرش ویژه ایشان به نحوه تولید فرهنگ در ایران معاصر است. ایشان ازجمله افرادی بود که به این باور رسیده بود که ما نمیتوانیم نقش حکومت را در شکلگیری و پویایی و تغییر فرهنگ را نادیده بگیریم. او از اولین نظریهپردازان ما در این زمینه هستند. او سهمی مانند آندره مالرو در زمان ژنرال دوگل در فرانسه در ایران داشت به دلیل آن جایگاه خاصی که برای تئوریپردازی در حوزه فرهنگ درنظر میگرفت. این تئوری در پشت تمام کارهای استاد وجود دارد. او کارمندی نبود که به دلیل شغل، درگیر فرهنگ شود. او در تمام کارهایش، «فرهنگ یعنی گفتگو» را مطرح میکند. کل زندگی او نمادی از ایده گفتگوست. حتی در کارهای تاریخی که گفتگوی میان میراث تاریخی با ایران معاصر را پیش میکشد. او براساس تئوری گفتگوی فرهنگی، سعی میکند بین هنرمندان، نظریهپردازان و نخبگان جامعه بین عرصه سیاست با توده مردم گفتگو ایجاد کند. یکی از معدود روایتها در پاسخ به پرسش مهم «ایران چیست؟»، روایت استاد جلال ستاریست. بدون تردید من استاد را نظریهپردازی اصیل میدانم و اگر بخواهیم یک نمونه آرمانی از انسان ایرانی آینده، معرفی کنیم، آن نمونه استاد جلال ستاریست.
پوپک عظیمپور، نویسنده و پژوهشگر، دیگر سخنران این مراسم ادامه داد: سیمای استاد جلال ستاری از خلال آثار او پیداست. سیمای بزرگ مردی در ساحت فرهنگ، مردی که چندساحتیست. باید او را اینگونه وصف کرد؛ او یک نظریهپرداز است، او اسطورهشناس است، او مردمشناس است، او به واسطه ترجمهها و پژوهشهایش، به هنر نمایش بیش از اهالی نمایش احاطه دارد و شاید بتوان گفت اصیلترین منابع نمایشی، با احترام زیاد به اساتید و محققین این عرصه، به ایشان اختصاص دارد. در این زمینه میتوان از «آیین و اسطوره»، «پردهداری و شبیهسازی»، «تقلید و تماشا»، «جامعهشناسی تئاتر» و چندین آثار دیگر نام برد. اصلاً نمیتوان بدون نام جناب جلال ستاری، وارد بسیاری از مقولات شد. برای من بسیار ارزشمند است درک این بزرگمرد فرهنگی که صاحل نظریه گفتگوی فرهنگی هم هست. برای شناخت بهتر فرهنگ، میبایست از اسطوره و قصه شروع کرد تا به حوزههای ادبی دیگر رسید. برای شناخت روحیات یک فرهنگ، باید به سراغ قصهها رفت. عالیجناب ستاری، شاید قصهگوی ایرام معاصر ماست در زمانی که ما شاید دچار غفلتزدگی و یا در هیجان غربزدگی در مقابل «ایسم»های متعدد غربی میخکوب شده بودیم، استاد جلال ستاری پژوهش در باب قصه اصحاب کهف، قصه یونس و ماهی، شیخ صنعان و دختر ترسا، قصه سلیمان و بلقیس گفتگوی شهرزاد و شهریار و ... انجام میدهند و بار سنگین مطالعات بینرشتهای را که میبایست اهالی آن رشتهها در زمینههای متعدد اسطورهشناسی، تئاتر و ادبیات به دوش میکشیدند، یک تنه به دوش کشیدند. ای کاش من قریحه شاعری داشتم و برای بندبند انگشتان استاد جلال ستاری، برای تکتک سلولهای وجودی او شعر میسرودم تا از طریق واژگان میتوانستم در مقابل ایشان، ادای دین کنم. عالیجناب ستاری مردی هستند از جنس اسطوره و برای قرون متمادی در آثارشان، مانا و جاوید خواهند ماند.
محمدحسین ناصربخت، پژوهشگر حوزه هنر گفت: استاد جلال ستاری از برجستهترین مترجمان، اطورهشناسان و پژوهشگران ایران هستند که بیش از ۱۰۰ و اندی کتاب، تألیف و ترجمه دارند که این خود، نشان از جایگاه پراهمیت ایشان در عرصههای علم و ادب و هنر دارد. فرهنگ و ادب و هنر ایران، مرهون تلاش۲های استاد جلال ستاریست. دکتر جلال ستاری، در شناساندن بسیاری از شاخههای دانش و علوم جدید و اندیشهای اسطورهشناسان و به ویژه در عرصه نمایش، کاری عظیم را به ثمر رساندند و در این عرصهها پیشتار بودند به طوریکه موجب آشنایی ایرانیان با این حوزهها شدند. ایشان با نگارش مقالههای خود در عرصه نمایش و همچنین ترجمههای متعدد در زمینه تئاتر، به نوعی چراغ راه نسل نوجوی تئاتر در ایران بودند. تئاتر از نظر دکتر جلال ستاری، خلاقیت زیباییشناختی هدفمندی برای تصور فضای خودجوشی و آزادیست و شاید به همین دلیل بخش زیادی از تألیفات و ترجمههای ایشان، به تئاتر اختصاص یافته است. اهمیت تئاتر برای استاد ستاری به میزانیست که حتی در برخی تألیفات دیگر ایشان که درباره موضوعات دیگر است، به تئاتر اشاره میکند. شاید با قطعیت بتوان گفت ماندگارترین و تأثیرگذارترین اثر دکتر ستاری در این عرصهها، ترجمه کتاب جامعهشناسی تئاتر اثر ژان دووینیو است که راهنمای بسیاری از پایاننامهها و چراغ راه اساتید و دانشجویان بوده است. آثار دیگر استاد هم در شناسایی ادبیات هنر و اندیشه ایرانیان به جهانیان، بسیار تأثیرگذار هستند. زبان قاصر است در بیان عظمت کارهایی که استاد ستاری در تمام طول زندگی خود کردهاند و این همه کار انجام نمیشد اگر دکتر جلال ستاری، زندگی پربار خود را وقف عرصه فرهنگ و هنر نمیکردند.
داوود فتحعلی بیگی، بازیگر و کارگردان تئاتر بیان کرد: سخن گفتن درمورد استاد جلال ستاری با آن وسعت اندیشه و مطالعات گسترده و آثار و تألیفات زیاد، مطمئناً کار هر کسی نیست. آشنایی من با دکتر ستاری در آغاز به صورت دورادور اتفاق افتاد. به این صورت که یادداشتهای خود را که درباره تعزیه و نمایش مینوشتم، از طریق واسطه به ایشان میفرستادم تا اعلام نظر کنند. پس از مدتها افتخار این آشنایی حضوری فراهم شد و کموبیش این سعادت را داشتم که از محضر استاد کسب فیض کنم. البته من سعی میکردم در محضر ایشان اظهارنظر نکنم چون از اینکه چیزی را اشتباه بگویم، میترسیدم. وقتی جلسهای با موضوع فرهنگ برگزار میشد، ایشان با بیش از ۲۰۰ اسم و عنوان و کتاب و ترجمه از آن یاد میکردند. این وسعت اطلاعات و این همه حافظه قوی، ما را وادار میکرد که بیشتر شنونده باشیم تا گوینده. یکی از نکات جالب استاد، روش تحقیق او بود. همواره در آثار ایشان، ارجاعات متعددی میدیدم که برایم سوال بود که چطور ایشان موضوعی را مثلا با عنوان سیمای زن در فرهنگ ایران انتخاب و در آن هم از بهاء ولد هم از جامی و هم از دیگران، ارجاع آورده است که گاه این ارجاعات سر به چندین مرجع و منبع میزد. همیشه برایم سوال بود که ایشان با چه روشی توانسته این همه اطلاعات را کسب کند تا اینکه متوجه شدم حضرت استاد، هر کتاب را که مطالعه میکرده، از لابهلای ارجاعات کتابی که در دست داشته، کتابهایی را پیدا و یادداشت میکرده تا بعداً به آن کتابها مراجعه کند. درواقع هر کتاب، زمینهساز مطالعه دیگری میشد. این گستردگی به جایی رسید که ایشان چند ده هزار کتاب را مطالعه کردند و اینجا بود که فهمیدم وسعت مطالعاتی و مباحثی که حضرت استاد روی آنها کار کرده بود، چقدر است. جالب اینجاست که بخشهایی از یادداشتهای استاد هنوز به حالت کتاب درنیامده و متأسفانه بیماری و کهولت سن، به استاد اجازه نمیدهد که کتاب ارزنده دیگری را به جامعه فرهنگ و هنر ما عرضه کنند. استاد جلال استاری نمونهای از غیرت فرهنگی و حمیت ملی هستند و همه مشکلات را تحمل کردند تا بتوانند آثار گرانقدری را برای فرهنگ و هنر این جامعه به وجود بیاورند که این آثار برای سالهای طولانی خواهد توانست چراغ راه پژوهشگران این عرصه باشد.
سید محمد بهشتی، عضو پیوستهٔ فرهنگستان هنر سپس گفت: در دو قرن اخیر یعنی از ابتدای قرن ۱۸ م به بعد، یک تلاش بسیار زیادی برای اسطورهزدایی شد با این تعبیر که اسطورهها حرفهای بیمعنی هستند. بعدها عدهای پیدا شدند که مخالف این نظر بودند و اسطورهها را رمزگشایی کردند. افرادی مثل فروید که اسطورهها را به ضمیر ناخودآگاه برمیگرداندند و به احوالات انسان رجوع میکردند. اسطوره، زبان رمزگذاری شدهایست که کسانی باید آن رمزها را بگشایند. در تاریخ ممکن است چیزهایی باشد که به درد ما نخورد اما در اسطوره، چیزی نیست که به درد ما نخورد. تاریخ، سرگذشت ماست ولی اسطوره، سرنوشت ماست. لذا اسطوره جوهره تاریخ است. هر جامعه و هر فرهنگی، چهرهای دارد که این چهره، مسطور است. ما بیشتر، احوالات جامعه را میشناسیم و از چیستی آن بیاطلاع هستیم. مطالعات تاریخی فرهنگی علیالخصوص اسطورهشناسی، این کار را میکنند. اسطورهها وقتی رمزگشایی میشوند، حاوی حقیقت عریانتری هستند که گذشتگان نیز پی به اهمیت این رمزگشایی برده بودند. از این نظر کسانی که به رمزگشایی اسطورهها میپردازند، بسیار اهمیت دارند. درواقع برای جامعه، چیستی آن را بیان میکنند مثل کاری که شاهنامه میکند. لذا اینجاست که اهمیت استاد ستاری، اهمیت مضاعفی میشود. جناب استاد ستاری بسیار مسئولانه این کار را انجام دادند. کاری نبود که ایشان جسته و گریخته سراغ آن بروند بلکه بسیار خلاقانه و پرکار به آن پرداختند. اسطورهها جایی در آگاهی جامعه دارند و کمتر کسی به آنها میپردازد. به همین دلیل باید قدر جناب استاد را دانست. یکی از ابتلائات جامعه معاصر ما، نسیان فرهنگیست. باطلالسحر نسیان فرهنگی، یادآوریست و یکی از حوزههایی که میتواند یادآوری کند، همین حوزه است که کمک میکند جامعه از تاریکی بیرون بیاید و به روشنایی برسد. امید است که محققان دیگر بتوانند راه استاد ستاری را مثل ایشان، انقدر مسئولانه ادامه دهند.
در پایان، سید احمد محیط طباطبایی، اردشیر صالحپور و افشین نادری نیز در تکریم مقام جلال ستاری صحبت کردند و به ارائه نظرات خود پرداختند.
نظر شما